معنی از آفات گیاهی

لغت نامه دهخدا

آفات

آفات. (ع اِ) ج ِ آفت (آفه). آسیبها: آن چهار که مطلوب است و بدین اغراض بجز آن نتوانند رسید، کسب مال است از وجهی پسندیده... و صیانت نفس از حوادث و آفات آنقدر که در امکان درآید. (کلیله و دمنه). و حوادث و آفات عارضی... در کمین. (کلیله و دمنه).
بنفشه با شقایق در مناجات
فلک میگفت فی التأخیر آفات.
نظامی.
- آفات آسمانی، در زراعت، آسیبهای جوّی که به کشت رسد، چون سِن و تگرگ و ملخ و شجام و زنگ و امثال آن.
|| مصائب. بلیات. مِحَن.

حل جدول

از آفات گیاهی

شپشه


آفات وصدمات

بلایا، آسیب ها، گزندها


آفات شرق

اثری از احمد ناظر زاده کرمانی


از آفات زراعتى

سن


از آفات نباتی

سن، ملخ


گیاهی

نباتی، رستنی

واژه پیشنهادی

عربی به فارسی

آفات

جانوران موذی , جانور افت , حشرات موذی

فرهنگ معین

آفات

[ع.] (اِ.) جِ آفت، آفت ها، آسیب ها.

فرهنگ عمید

آفات

آفت

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

آفات

آسی بها، آفت ها، گزندها

فرهنگ فارسی هوشیار

آفات

ج آفت، آسیبها


قطران گیاهی

کتران گیاهی شرپون گیاهی

فارسی به عربی

گیاهی

عشبی

معادل ابجد

از آفات گیاهی

536

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری